دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

"روحانی و کودک"


روحانی راه مسجد را گم کرده بود .

از کودکی خردسال پرسید :

فرزندم !

مسجد این محل کجاست ؟
کودک گفت: آخر همین خیابان ،
به طرف چپ بپیچید ،
آن جا گنبد مسجد را خواهی دید .
روحانی گفت: آفرین فرزند!
من هم اکنون در آنجا سخنرانی دارم ،
تو میخواهی به سخنانم گوش دهی ؟
کودک پرسید :درباره چه چیزی
صحبت میکنی ،حاج آقا !؟


  روحانی گفت: می خواهم راه


بهشت را به مردم نشان دهم .


کودک خندید و گفت:


تو راه مسجد را بلد نیستی


می خواهی راه بهشت را به مردم نشان بدهی!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
Tachberdee شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 06:05 ب.ظ

دمش گرم جفت پا رفته تو برجکش! ایول داره!

مهندس هویج دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:45 ب.ظ http://havijoo.blogsky.com/

دمت گرم. آخرش بود. خداییش خیلی توپ بود

نوش جان

هنگامه سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 02:20 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com/

این کودک بیاد قم جواب این روحانیون قمی را هم بده

واللا بوخودا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد