سلام،به وب خودتون خوش اومدین..
امید ساعات خوشی رو براتون دارم..
اینجا من هرچی رو که به نظرم جالبه می نویسم..
با نظرات قشنگتون منو راهنمایی کنین تا از اینم قشنگ و پربارتر بشه..
***
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی…
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند…
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
موفق باشید ..
ادامه...
چه زیبا!!روحش شاد
آره واقعا...
خیلی بی تابم..
دلم تاب میخواهد و یک هل محکم..
تا دلم هٌرری بریزد...
هرچه را که در خودش تلنبار کرده...
نمیدونم از کیه...همینطوری نوشتم دگ,محض اطلاع
شعرت خوب بود...
منم نمیدونم...ممنون پسر!
هی گفتی هی گفتی
آیکون ندارههههه