تو روزگاری که عمر دوستی ها چند دقیقه است…..!
تو روزگاری که عمر یک عشق بعد از یک هم آغوشی به سر می رسه.!
تو روزگاری که جواب دوستت دارمها مرسیه……!!
تو این روزگار باید تنها موند بی منت ….
بدون اینکه برای کسی بار اضافه باشی….!!!
دلخوشم به حضور خدا که عشق بی انتهاست…….!!
به داداشم گفتم لپتاپمو بده
دو متر کلن از هم فاصله داشتیم
دیدیم نه میتونه پرت کنه نه میتونه سُر بده
آخرش گذاشتش روی یه پتو گفت بکِش از اون ور یه همچین ادمهای
لارجـــی هستیــــم مــــا
خوشــــگله! چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟
خانوووووووم… شــماره بدم؟
خانوم خوشــــــگله! برسونمت؟
خوشــــگله! چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه میشنید!
بیچــاره اصلاً اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش میداد.
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیاش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…