دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو
دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

دل نوشته


وقتی با خانواده هستی لبخند بزن...چون خیلی ها در آرزوی خانواده هستند


وقتی میری سرکار لبخند بزن....چون خیلی ها در آرزوی پیدا کردن کار هستند
وقتی تنت سالم و تندرست هست لبخند بزن...چون ادمهای مریض تاوان خیلی سختی برای سلامتی می پردازن
وقتی زنده هستی لبخند بزن...چون مردگان در ارزوی زندگی دوباره برای انجام کارهای نیک هستند
وقتی داری خدای خودت رو عبادت میکنی لبحند بزن...هستند کسانی که گاو را عبادت میکنن


لبخند بزن چون خودت هستی...

و خیلی ها در ارزوی اینن که جای تو باشن

یادش بخیر



دلم تنگه . . . .


برای دعا کردن واسه نیومدن معلم ....
برای قرآن های اول صبح و خوندن سرود ایران اول هفته ....
برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار آبی و قرمز ....
برای تخته پاککن و گچ های رنگی کنار تخته ....
برای ترس از سوال معلم ....
برای لیوانای آبی که فلوت داشت ....
برای روزنامه دیواری درست کردن ....


دلم برای همه ی دلخوشیهای کودکانه تنگ شده ...


دل نوشته


اگه یه روز یه دختر داشته باشم ...


به دخترم پول تو جیبی نمیدم، تا یواش از پشت سرم بیاد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم، موهاشم بخوره تو صورتم

در ِ گوشم پچ پچ کنه
بگه بابایی بهم پول میدی ؟
داریم با بچه ها میریم بیرون ...
موهاشو بزنم کنار .
ماچش کنم ،

بگم برو از جیبم وردار بابایی

به خاطر دخترم هم که شده ، یه روزی بابا میشم !


دل نوشته



چه زیبا نقش بازی می کنیم
و چه آسان در پشت نقابهایمان پنهان می شویم
حتی خدا هم از

آفرینش چنین بازیگرانی در حیرت است…

دل نوشته



پدران ما هرگز جمله عاشقانه ای به مادرانمان نگفتند 
شعری از نیما و سهراب برا یشان نخواندند ... 
شعر کوچه را از بر نداشتند ... 
پس چگونه بود تا همیشه 
در کنار هم ماندند و گذشتند از آرزوهایی : ...
که ما نه به آن میرسیم و نه از آن می گذریم


حتی به بهای گذشتن از "هم"...

دل نوشته



کوچک باش و عاشق..


 که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را



نلسون ماندلا

دل نوشته



صادق بودن شاید منتهی به دوستی های فراوان نشود

اما همیشه نتیجه اش یافتن دوستان حقیقی خواهد بود . . .

دل نوشته



قلب پاک تو به هزاران حج حاجی شکم گنده شهر می ارزد..

تلنگر



سیاهی روی پدرم برای لقمه ایی نان بود....

اما افسوس که مردم به او خندیدند و او گریست. . .


دل نوشته



پاریس در زمستانم آرزوست...