بعضى از آدما مثه لیوان میمونن!زیادتراز ظرفیت که بهشون بهابدى،سرریز میکنن؛
اول خودشونوبه گند میکشن بعد دوروبرشونو!
اگر به افرادی که در اطرافتان هستند خوب توجه کنید، درخواهید یافت که بسیاری از آنها در طول روز دروغهای فراوانی می گویند. در واقع این مسئله گویای این است که تقریبا همه افراد به شیوه های متفاوتی در زندگی دروغ می گویند. پرواضح است که دروغ از بدترین معایب، زشت ترین گناهان و منشأ بسیاری از مفاسد است و مهمترین علت اصلی دروغ، عقده حقارت و خود کم بینی انسان دروغگوست.
حدود ۱۰ روز پیش روزنامه آمریکایی «واشنگتن تایمز» خبری را منتشر کرد مبنی بر اینکه عربستان سه تبعه اماراتی را به خاطر اینکه آنان زیاده از حد لازم «خوش تیپ» بوده اند را اخراج کرده است. اما این خبر به خاطر ماهیت عجیبش چندان مورد توجه رسانه های وطنی و بین المللی قرار نگرفت ...
یکدرخت میتواند شروع یک جنگل باشد؛
یک لبخند میتواند آغازگر یک دوستی باشد؛
یک دست میتواند یاری گر یک انسان باشد؛
یک واژه میتواند بیانگر هدف باشد؛
… یک شمع میتواند پایان تاریکی باشد؛
یک خنده میتواند فاتح دلتنگی باشد؛
امید میتواند رافع روحتان باشد؛
یک نوازش میتواند راوی مهرتان باشد؛
یک زندگی میتواند خالق تفاوت باشد؛
امروز آن “یک” باشید…
بعد از رابطه جنسی، با دوست دختر ازدواج نمی کنند
باشگاه دختران تعامل- یک آسیبشناس اجتماعی با اشاره به نتایج تحقیق بر روی ۵۰ پسری که با دوست دختران خود رابطه جنسی داشتند، گفت: این پسران عنوان کردند که اگر تا آخر عمر هم مجرد باقی بمانند حاضر به ازدواج با این دختران نیستند چون خیانت توسط این افراد دور از انتظار نیست.
امان الله قرائی مقدم با اشاره به نتایج تحقیق بر روی پسرانی که قبل از ازدواج رابطه جنسی با دوست دختر خود داشتند، اظهار داشت: در این تحقیق ۵۰ پسری که در دوران تجرد رابطه جنسی داشتند،بررسی شدند.
نکته جالب در تحقیق این بود که آنها اعلام کردند به هیچ عنوان حاضر نیستند با دختری که رابطه جنسی با او داشتند ازدواج کنند.
وی افزود: این پسران عنوان کردند دختری که با آنها ارتباط جنسی برقرار کرده به راحتی میتواند پس از ازدواج به همسر خود خیانت کند و مخفیانه از همسر با فرد دیگری رابطه جنسی داشته باشد.
ورامین، خیابان کارخانه قند
تلفن که زنگ می خورد، حاج خانم نراقی است. خوش خبر نیست. می گوید سقف خانه حسین آقا ریخته است.و من درجا خشکم می زند.
حسین آقای نعمتی در ” بنیاد شهید و امور ایثارگران” تنها یک شماره است. او سال هاست که با یک شماره چندرقمی تعریف می شود. شماره ای که نه خانه و ماشینی برایش داشته و نه حتا حقوقی که با آن گذران زندگی کند. زندگی او، لیلاخانم و رضا و محمد با پول یارانه می گذرد. و وقتی همین پول جزئی دیر و زود می شود، امان همیشگی شان بیشتر می برد.
حسین نعمتی با زن و بچه هایش جایی در ته دنیا زندگی می کند. خیابان کارخانه قند ورامین. جایی که خلاف کاران مولوی و ناصرخسرو، لنگ می اندازند و درس پس می دهند. لیلا و بچه ها هزار بار بیشتر مردهایی با شلوار کردی دیده اند، که زیر پیژامه هایشان و به قد پاهای بلندشان چاقو و قمه و تفنگ دارند. لیلا می ترسد. بیشتر برای رضای ۱۷ ساله تا محمد ۱۱ ساله . اما لیلا ناچار است برای یک لقمه نان در خانه های همین مردم کار کند. او صبح تا شب را جان می کند برای ۱۰ تا ۱۵ تومانی که کف دستش می گذارند. می گوید تهران بیشتر می دهند. ولی دور است. نمی شود بچه ها و حسین را تنها بگذارم و بروم..