سلام،به وب خودتون خوش اومدین..
امید ساعات خوشی رو براتون دارم..
اینجا من هرچی رو که به نظرم جالبه می نویسم..
با نظرات قشنگتون منو راهنمایی کنین تا از اینم قشنگ و پربارتر بشه..
***
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی…
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند…
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
موفق باشید ..
ادامه...
دهنتو!
یاد دکتر کریم افتا دم ، احتمالاً میشناسیش ، وقتی بچه بودم یگانه آمپول زن منطقه بود ، خدا خیرش نده همه آمپولامو اون میزد!
الهی بگم چی بشه!!!!!!!!!
وای نگو!




واسه منم یه بار آمپول زد(خوشبختانه)...با اون چشای باباقوریش
اصلا نمیگفت شل کن... همینجوری فرو میکرد لامصبو...
خدا نصیب گرگ بیابون نکنه...
اشک آدم درمیومد...
***
وای خدای من!!!!این دیگه چیه گذاشتی؟درواقع اصلا ترس نداره!
آره ...اصلا هم ترس نداره...فقط درد داره...
الهی من قربون این نی نی برم










آخه یونس جاااان دلتون اومد اینو بذارین
یاد برادر زاده ام افتادم
ای جانم آخه این آمپولو ب قول بزنن از پا در میاد
ترس نداره...اگه شل کنه هیچ اتفاقی پیش نمیاد...
این آمپولش از خوده نی نی بزرگتره این چیه بچه دق مرگ میشه
اگه شلم بکنه ترس داره و هم درد وای خیلی بده
یه دفعه دخترم خواب دیده بود امپول زده از خواب بیدار شده بود پاشو میکشید روی زمین میگفت درد داره
اینجوریشو دیگه نشنیده بودم...
واقعا جالب بود.........









دمت گرم.........
خسته نباشی..........
خیلی ممنون دوست عزیز...لطف داری..
سلام .لینک شدین.
سلام...بازم سربزنین..
آخه ما خانوادگی ناب هستیم پسر
آره خیلی هم مشهوده...
یونس خیلی خندیدم از نظری که برام گذاشتی

تا اومدم دیدم
اول اومدم وبت بعد برم تایید کنم ممنون یونس خاله
هدف ما رضایت شماست.."


(همیشه حق با مشتریست)
اواااااااااااااااااااااا داداش خجالت بکش این چیه ؟؟ اگه من بودم برمی داشتم مثل آب پاش با اون آمپول بازی می کردم
بیچاره نی نی 

بعد اون آمپول..فک کنم نی نی تبدیل به نو نو شده
یونس اسم اون دختر خوشبخت لطفا
پس آجی رویا کوش
سمیه وقتی با یونس میرید بیرون منم صداکنید عزیزم
اون الآن واسه امتحانات میخونه..
دلت اومد اینو بزاری تو وبلاگت؟؟؟؟؟
بیچاره نی نی
بیچاره