دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

شب نوشت


هان ای شب شوم وحشت انگیز! 

تا چند زنی به جانم آتش؟ 

یا چشم مرا ز جای بر کن 

یا پرده ز روی خود فرو کش 

یا باز گذار تا بمیرم


کز دیدن روزگار سیرم!

نظرات 8 + ارسال نظر
مینا شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:17 ق.ظ

قلاب را بی طعمه بیانداز.اینجاپرازماهیهایی ست که اززندگی سیرند!خیلی زیبا بودواما ی انتقاد!مطالبتون داره ازسمت دلنوشته دورمیشه!

سلام...انتقادتون به جا بود...مرسی

RaHeLeH شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ق.ظ

دعای باران چرا؟
دعای "عشق" بخوان
این روزها دل ها تشنه ترند
تا
زمین
خدایا کمی "عشق" بباران...

خیلی زیبا بود...

هنگامه شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ق.ظ

یونس اشکم را در میاری هاااااااااا

گاهی گریه لازمه...خاله...

هنگامه شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:02 ق.ظ

گریه ی شدید شدید

هنگامه شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ق.ظ

جانا حرف دل من و هم زدی آخه

آره...

هنگامه شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:06 ق.ظ



خدایا یک مرگ بدهکارم

و هزار آرزو طلبکار!!

خسته ام

یا طلبم را بده

یا طلبت را بگیر

زیبا بود...

هنگامه شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ق.ظ

یونس وقتی من میام تو نیستی

وقتی تو هستی من نیستم

اخه این چه وضعیه

خوب بخاطر همین دلت میگیره

من نباشم کی تو را اذیت کنه

اینروزا خیلی درگیر درسامم خاله...
اینقدر کتاب ریخته سرم،که اگه رو ترازو بذاری 10 کیلو میشه...
التماس دعا

هنگامه شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:17 ب.ظ

ایشالا موفق باشی حتما دعات میکنم

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد