سلام،به وب خودتون خوش اومدین..
امید ساعات خوشی رو براتون دارم..
اینجا من هرچی رو که به نظرم جالبه می نویسم..
با نظرات قشنگتون منو راهنمایی کنین تا از اینم قشنگ و پربارتر بشه..
***
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی…
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند…
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
موفق باشید ..
ادامه...
بس که بیکارن تو خوابگاه...موش شکار میکنن ولی از یه جایی شنیدم که توی خوابگاه دختران موش پیدا شده... و همه ی خانوما...سریعا محل حادثه رو جیغ کشان و فریاد کنان ترک کردن...
وای طفلی چرا اینطوری کردن
گناه داره
بس که بیکارن تو خوابگاه...موش شکار میکنن


ولی از یه جایی شنیدم که توی خوابگاه دختران موش پیدا شده...
و همه ی خانوما...سریعا محل حادثه رو جیغ کشان و فریاد کنان ترک کردن...
salam mamnon ke oumadi aga yones manam miram linketon konam
bazam biyay sar bezani ha
حتما دوست عزیز...موفق باشی..
بیچاره اون موشی که از تو خوابگاه در میاد
آی گفتی...
ببینم کار تو نیست
هیچم دختر ها ترسو نیستن من مورچه میگیرم کف دستم راه میره
پس مواظب باش ..گازت نگیره...
یونس چرا این و اینطور کردی طفلک و
آخه اومده بود قلمرو ممنوعه...


گذاشتیم درس عبرتی بشه برای بقیه موشها...
یونس جان اینطور میگم دوباره خواهریت بیاد ازت دفاع کنه



برام جالب بود دفاع کردنش
اخر دفاعش چرا اینطوری بود
آخه بعضی مواقع اعصاب معصاب نداره...



مخصوصا وقتی به داداشیش حرفی بزنن..
من دیکه از تو میترسم
توی قلمرو تو بیام پس میرم
تازه اینجاشو گوش کن...وقتی موش نیست...حوصلمون سر میره...
میریم درها رو میبندیم و نفری یه کش میگیریم دستمون...از اون نازکا...
مگس شکار میکنیم...
کلا ما شکارچیای خوبی هستیم...
چکارش میکنی مگه که اعصاب نداره
یه کم مهربون تر باش
بزار دوباره بیاد
شوخی کردم...خیلی هم مهربونه و با جنبه..

کاشکی داداشی من هم مث تو بود
ای جان...


شما هم جای آبجی بزرگمون...
خوب میخوام بیاد ازت دفاع کنه
خیلی دوست داشتم برادرهام از من بزرگتر بودند اما
نشده من خواهری بزرکم
آها...چه بد..
منم یه همستر دارم ولی اینجور زجرش نمیدم
همستر خیلی قشنگ تر از موشه...آدم دلش نمیاد اذیتش کنه...