فرانسه :
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!…
ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!
انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!
و اما ایران :
پسر: پیــــــــــــــــــس … پیس پیس …
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس … پیییییییییییییس …
ســــــــوووووووو … ســــــــــوووو …
ســــــــــــس … ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس …
پــــــــِـخخخخخخخخخ … چِــخـــــــــــــــه …
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت ۱۰ زنگ میزنم!
پیــــــــــــــــــس … پیس پیس …
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس … پیییییییییییییس …
ســــــــوووووووو … ســــــــــوووو …
ســــــــــــس … ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس
قشنگ بود
آره....
حرف نداشت یونس...
کلی خوشم اومد..
دوست دارم با کسی که قراره یه عمر زندگی کنم خیلی خیلی زیبا آشنا بشم...
خیلی جنتلمنانه...
کاش هممون یاد بگیریم چطور باید با همدیگه برخورد کنیم
ممنونم مهندس...
قابل شما رو نداره....
***
آره دوست من...برخورد زیبا هم خودش یه هنره...که هرکسی نمیدونه...
راستی:
پیــــــــــــــــــس … پیس پیس …
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس … پیییییییییییییس …
ســــــــوووووووو … ســــــــــوووو …
ســــــــــــس … ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس …
اسمت چیه؟
با من دوست میشی؟
خخخخخخخخ
میدونی دارم به چی فکر میکنم؟
به ترم های قبل که چطوری رفتار میکردم ...
جوری بودم که اجازه نمیدادم از پسرا باهام صحبت کنن و یا خیلی سختگیرانه برخورد میکردم و ترجیح میدادم کمتر با پسرای دانشگاه تعامل داشته باشم.
اما از ترم قبل و بیشتر این ترم خیلی خیلی تجربه ام بیشتر شده و میدونم باید چطور برخورد کنم
بذار ادامشو تو یه پست بذارم تو وبلاگم...
موضوع جالبیه...
ادامشو بیا اونجا بخون..
ممنون که باعص شدی به این فکر کنم...
مرسی یونس جان..
***
تو پست بعدی جوابتو میگیری مهندس جان...
باشه پس منتظرشم
واااااا
اینکارها چیه
زشته یونس از نو دیگه توقع نداشتم با دختر خانومها اینطور رفتار کنی مادر
چیه خوب
چی گفتم مگه خاله..؟!!
از یه جایی کپی کردم دیگه...
خیلی خوب حال تو گرفتم برو حالش و ببر
این دوره زمونه چقدر فرق کرده آشناییها اون زمان ما که اینطوری نبود
خاله خانم...اون زمون ها رو باید بوسید و کنار گذاشت...اون زمان خیلی خوب بود...عشق هاش ،دوست داشتن هاش..
اما الآن چی...همه چی فرق کرده...دیگه اعتماد ها از بین رفته..
دیگه زمونه ی(یه سر و هزار سودا)شده...دیگه اون چیزا رنگ باخته
پس بیچاره شماها....... وای ...وای....وای
چرا...
خودت توضیح دادی دیگه نمیخاد منم بگم
آره...همینطوره...
هههههه
هههههه ...