دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

گوشه ای از جلوه زیبای خداوند

این عکسها رو سال قبل ،از باغ مرکبات مون گرفتم...

انگار تکه ای از بهشته

Guardian شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:24 ق.ظ

نظرات 14 + ارسال نظر

هنگامه

شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 05:43 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com

وای خدای من چقدر خومشله

ببین تو هم من و یاد چیزهایی که نداریم بنداز

عکاسیتم خوبه

آره آبجی،ماهم یه سرسوزن ذوقی تو عکاسی داریم...
وقتی میرم اونجا...دل آدم وا میشه...تو دامنه کوه

هنگامه

شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 05:56 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com

بازم ببخشید سوالم رو اینطوری مطرح کردم اما خیلی دلم میخواست اذیتت کنم والا به خودوا...

یه خورده شیطنت ببخشید

خدا ببخشه...هنگامه عزیز ...این چه حرفیه...
دیگه اینقد هم بی جنبه نیستیم
دل یونس مثل دریاست

هنگامه

شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:25 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com

خواهری یونس پاشو بیدارش کن

خیلی این پسر میخوابه مگه کار و درس نداری پاشو حداقل یه نون تازه بخر اول صبحی گرسنمه

هنگامه

شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:32 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com

ایشالا ناراحت نشی یونس جان از شوخی که کردم

امروز نه یعنی دیروز ماشین دکی را دیدم کثیف بود هی جلوی

انگشتم رو گرفتم که روی ماشینش چیزی ننویسم نشد

که نشد آخرش نوشتم دکی من و بشور

آخه توی دنیای حقیقی نمیشه با آدمها اینطور شوخی کرد

اونم با دکی...تا حالا از آقای دکتر کمتر بهش کسی نگفته

فقط من تو ساختمان با هاش شوخی میکنم اما

نه دیگه اینقدر

هی شوهری بیچاره گفت نکن اما نشد

ناراحتی چیه هنگامه؟!
اونوقت به من میگی شیطون...؟!!!
نکن این کارو زشته...

هنگامه

شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com

دلم خواست بکنم ووونمیتونم وقتی شیطونی قلقلکم میده

جلوی خودم رابگیرم..

دارم میرم اومدم یه سلامی عرض کنم ..

وقبی بیام خدمت میرسم

فعلا راحت باش تا من بیام