سلام،به وب خودتون خوش اومدین..
امید ساعات خوشی رو براتون دارم..
اینجا من هرچی رو که به نظرم جالبه می نویسم..
با نظرات قشنگتون منو راهنمایی کنین تا از اینم قشنگ و پربارتر بشه..
***
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی…
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند…
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
موفق باشید ..
ادامه...
خوشی های مدرسه دیگه هیچ وقت تکرار نمیشه. لباسای تمیز و اتوکرده اول هفته، رضایتنامه جمعه ها، از اون لیوانا که جمع می شد، دفتر فیلی، جامدادی دکمه ای، از اون مداد قرمزا، ته جوییده شده مدادا، دستای جوهری، دیکته پای تخته ای، شیطونی و شیطونی و شیطونی، ثلث اول – ثلث دوم – ثلث سوم، خرداد و خوشی پایانش دیگه برنمی گردن.
نگو نگو...بهترین دوران زندگی...دنیای بازی و سرگرمی.. دلمون به این چیزا خوش بود...هییی
سلام آقا یونس خوبی؟ خوش میگذره؟ ممنون که اومده بودی وب ما و ببخشید که دیر جواب دادیم. گرفتار گشته شده بودیم راستی دمت گرم با این پستت.. خیلی خاطرات قشنگی رو برام زنده کرد مخصوصا چرخ دوچرخه و بازی راز جنگل بعدشم: نخیرم من که یادم میاد اینارو فقط چندتاشو نمیدونم مث اوشین که 6 سالم بود میذاشت و درست یادم نمیاد یا چرخ فلکه که تجربش نکردم و بازی نمیدونم چی چی که زیر عکس مدرسه موشهاست. بقیه رو همه تجربه کردم. بابا مگه چند ساله علم پیشرفت کرده
به به...خانوم مهندس گل ..سلام از ماست... خوششو نمیدونم ولی میگذره دیگه..چون میگذرد غمی نیست... *** ممنون ...اگه اینطوره ،فک کنم شما دهه هفتادی باشی.. هرچقدر هم گذشته باشه ،دیگه اثری از این بازیها و خاطرات خوش نیست..
خوشی های مدرسه دیگه هیچ وقت تکرار نمیشه. لباسای تمیز و اتوکرده اول هفته، رضایتنامه جمعه ها، از اون لیوانا که جمع می شد، دفتر فیلی، جامدادی دکمه ای، از اون مداد قرمزا، ته جوییده شده مدادا، دستای جوهری، دیکته پای تخته ای، شیطونی و شیطونی و شیطونی، ثلث اول – ثلث دوم – ثلث سوم، خرداد و خوشی پایانش دیگه برنمی گردن.
نگو نگو...بهترین دوران زندگی...دنیای بازی و سرگرمی..
دلمون به این چیزا خوش بود...هییی
من هنوز نقاشی میکنم ...
از این پاستل هام دارم فففففففففففوززززززز
خوش به حالتون..
سلام آقا یونس خوبی؟ خوش میگذره؟
ممنون که اومده بودی وب ما و ببخشید که دیر جواب دادیم. گرفتار گشته شده بودیم
راستی دمت گرم با این پستت.. خیلی خاطرات قشنگی رو برام زنده کرد مخصوصا چرخ دوچرخه و بازی راز جنگل
بعدشم:
نخیرم من که یادم میاد اینارو فقط چندتاشو نمیدونم
مث اوشین که 6 سالم بود میذاشت و درست یادم نمیاد یا چرخ فلکه که تجربش نکردم و بازی نمیدونم چی چی که زیر عکس مدرسه موشهاست.
بقیه رو همه تجربه کردم.
بابا مگه چند ساله علم پیشرفت کرده
به به...خانوم مهندس گل ..سلام از ماست...
خوششو نمیدونم ولی میگذره دیگه..چون میگذرد غمی نیست...
***
ممنون ...اگه اینطوره ،فک کنم شما دهه هفتادی باشی..
هرچقدر هم گذشته باشه ،دیگه اثری از این بازیها و خاطرات خوش نیست..
قربان شما.. ایشالا همیشه خوش بگذره.
آره من دهه هفتاد رو افتتاح کردم بابا.خودم روبانش رو چیدم
واقعا حق با شماست. دیگه اثری ازشون نیست.
یادشون بخیر
مرسیییییییی
اه من مداد رنگی میخوام
چرا من یادمه .....
نه بابا...