
بابام داشت روزنامه ورزشی میخوند یهو دیدم بغضش ترکید، گفتم چی شده؟ گفت: داشتم روزنامه میخوندم دیدم نوشته «سردار رویانیان به همراه سردار زارع برای صحبت کردن رفتن پیش سردار عزیز محمدی»، یهو یاد عملیات فتح المبین افتادم!
تازه سردار آجرلو (مدیرعامل استیل آذین) و سردار جعفری (مدیر عامل تراکتور) و سردار اولیایی (مدیرعامل پاس) پشت خاکریز گیر افتاده بودن و به جلسه نرسیدن..
...

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم..______________________________
نقش منشی در فیلم های ایرانی:
- آقای رییس من بهشون گفتم شما جلسه دارین ولی ایشون
-اشکالی نداره، شما بفرمایید !
______________________________
یک شانه تخم مرغ هشت هزار تومان!یک کتاب خوب دوهزار تومان!
پس نتیجه میگیریم که ارزش ک و ن مرغ بالاتر از مغز یک نویسنده است!!
______________________________
وقتی فیلم عروسیم رو از آخر به اول می بینم خیلی حال می ده
زنم حلقه اش رو در میاره می ده به من و می ره خونه باباش !
______________________________
شماره ناشناس
ناشناس : سلام خوشگله ،دوست پسر داری ؟
-بله ،شما؟
-من داداشتم ،صبر کن بیام خونه، حسابتو میرسم .
شماره ناشناس بعدی :
-دوست پسر داری؟
-نه نه اصلا
-من دوست پسرتم ……واقعا که …:(
-عزیزم به خدا فکر کردم که تو داداشمی !!!
- خوب داداشتم دیگه ،صبر کن خونه برسم من میدونم و تو….:دی
(تا حالا داداشی به این زرنگی دیده بودین..؟!)
ای ول باحال بود.
ممنون دوست من..بازم سربزن
بامزه بودن مرسی
فقط اگه مشکلی نیست اسم (باجناق دکتر شریعتیو)که اخر یکیشونه بحذفین
من ارادت خاصی به ایشون دارم
البته اگه ممنکه
حذف شد ..
سلام .مطالب جالبی بود. عکاس های انتخابی هم قشنگ بود
موفق باشی
سلام علی آقا..ممنون عزیز..