کاش میشد:بچگی را زنده کرد
کودکی شد،کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت، که دمی بیش نبود
فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟
کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .
گاهی فرار می کنم
از فکر کردن به تو ..
مثل رد کردن آهنگی که
خیلی دوستش دارم ..
هیچ پلی
مرا با این همه فاصله به چشمان تو پیوند نمی زند
می دانم
هر چه من بیشتر جلو می آیم
رانش چشم های تو
فاصله را بیشتر می کند . . .
شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط ……..
اگر میفهمیدی…..
حرفهایم به همین راحتی که می خوانی
نــــوشته نشده اند!!
لیاقت می خواهد واژه ” ما ” شدن
لیاقت می خواهد “شریک ” شدن
تو خوش باش به همین “با هم ” بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز…
من میخندم به فرداهایت . . .
بی وفا!!
ایـن روزهـا نـه مـجـالـی
بـرای دلـتـنـگـی دارم
و نـه حـوصـلـه ات را..
ولـی بـا ایـن هـمـه،
گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را مـیکـنـد . . .
دردم این نیست که او عاشق نیست …
دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است…
دردم اینست که با این سردی ها من چرا دل بستم . . . ؟
می توان از آب و از نان ، و از جان خود حتی گذشت
ممکن اما نیست مجنون بود و از لیلا گذشت
عاشقان را جامه ای پوشیدنی جر چشم نیست
یا ز خیر عشق یا میباید از دنیا گذشت . . .
آره همینطوره..گل گفتی..