همیشه روش نمیشد این عاشق خجالتی
همش از پشت شیشه می دید تو رو یواشکی
لحظه ها رو می شمرد تا که دوباره رد بشی
..
انتظار می کشیدم صدای پاتو بشنوم
منتظر بودم بیای و عکستو بازم بکشم
دست و پامو گم میکردم بند می اومد زبونم
هروقت که میخواستم بگم تویی وجود من
یه روزی جرات دادم به این دلم
بیام و بهت بگم دوست دارم
اما تا اومدم پشت پنجره
دستاتو دیدم توی دست دیگه
چشم انتظاری بسه دیگه،بی قراری فهمیدم بسه دیگه از خدا خواستم خراب شه آسمونم تا از این دنیا برم دل بکنم آخه اونی که منو تنها گذاشت قدر این عشقو توی این دنیا نداشت ای خدا اون منو پشت سر گذاشت
..:مجید یحیایی:..
می توان با یک گلیم کهنه هم روز را شب کرد..هم شب راروز


می توان با هیچ ساخت
میتوان صد بار زندگی را
خدا را عشق را با لبی خندان تر
از یک شاخه گل تفصیر کرد
می توان بی رنگ بود...
همچون اب چشمه ای پاک و زلال...
ودر فکر باغ و دشت بود
عاشق گلگشت بود...
می توان این جمله را در دفتر فردا نوشت
...خوبی...ازهر چیز دیگری بهتر است.
***
این قالبت قشنگتره .
آره ،دیگه چی بگم...همشو که تو گفتی..
ممنون ..
یادم رفت توو کامنت قبلب اسم بذارم
اسم مهم نیست..مهم نیتشه..
آپــــم [گل][لبخند]
Salam webloge to ham kheyli ghashange mamnoon azinke be webe man sar zadi baz ham montazeret hastam
