داستان زیبای ماهی کوچولو
پیشنهاد میکنم حتما بخونین..
روزی ماهی به کوچولوی خود نصیحت می کرد..
میگفت:مادرم،هرگز بالای آب و بر سطح دریا شنا مکن زیرا آنجا موجودی به نام انسان وجود دارد،
او با تورهایی مشبک ماهی ها را شکار میکنند و چون به منزل بردند
شکم آنها را پاره می کنند بر آنها نمک و ادویه پاشیده و با روغن داغ
می پزند و یا بر سیخ زده وروی آتش بریان میکنند، ماهی کوچولو که
گوش او به این نصیحت ها بدهکار نبود..خود را به سطح دریا رساند،
لحظاتی بعد خود را درون تور شکارچی ها دید،چون از دریا جدا شد..به
اطراف می پرید وهمه ی آن نصیحت های مادر را یقین کرد.
پاره شدن شکم..نمک و ادویه، روغن وسیخ و آتش و بریان شدن
آری:
داستان انسان نیز چنین است،انبیاء و علماء،انسان ها را از حوادث بعد
از مرگ با خبر میکنند و انسان توبه نمیکند چون بمیرد و به برزخ رود
،همه آنچه را که در دنیا که پیامبران بدان انذار می کردند،یقین می کند..
هر آغازی را پایانی و هر قوتی را ضعفی و هر حیاتی را مرگی.
پس بخوان و یقین کن که خواهی مرد و تو را از قصر به شکم قبر می سپارند..
"اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیده"
قل ان الموت تفرون منه ملاقیکم ثم تردون عالم الغیب و شهاده فینباکم بما کنتم تعملون
چرا ما فراموش می کنیم ؟
الا ان اولیاء الله فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون
انا لله و انا الیه راجعون