دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو
دل نوشته

دل نوشته

...آسمان ، چشم آبی خداست ، نگران همیشۀ من و تو

خنده بازار


یه جفت جوراب داشتم، خیلی باهم معاشرت داشتیم

توی دوران اوج رابطه مون یه لنگه اش گم شد...

امروز کشومو ریختم بیرون، یهو دیدم اون تــَــه زُل زده تو چشمام!!!!

... گفتم: کجا بودی لوتــــــــــی؟!؟!؟

گفت: باس یه مدت با خودم خلوت می کردم، ولی تمام این مدت بوی تو رو می دادم...

بــــــوییدمش... همون لحظه فهمیدم خیلی مــَــــــــــــــــــــــرده!

سنگم بود با اون بو باید پودر میشد تا الان...

 

ادامه مطلب ...

دل نوشته

http://s5.picofile.com/file/8108506626/Photo_0120.jpg


بهترین آدم های زندگی، همان کسانى هستند که

وقتی کنارشان می نشینی چایی ات سرد می شود و دلت گرم…




حقیقت زندگی "تجربه و تقدیر"


انسانها دو دسته اند:

یا تن به تجربه می دهند یا به تقدیر.
واین عین اختیار انسان است که باکدام راه هم مسیرباشد، روی خطوط

پیشانی اش لم بدهد و برای فردایش آرزوهای خوب بکند یا اینکه روی ستون پاهایش بایستد وتجربه کند تا رسیدن.


زندگی یک مشت باداماست..

 وهر بادام تجربه ای، گاهی تلخ گاهی شیرین. ازکودکی که پای درخت نشسته بپرسید، که ارزش دارد در پی اکتشاف بادام های شیرین

گاهی، فقط گاهی کاممان تلخ شود… 

دل نوشته


غرور هدیه شیطان و دوست داشتن هدیه خداست
هدیه شیطان را به رخ هم میکشیم 

و هدیه خدا را از هم پنهان می کنیم…!

یک واقعیت

هـیـچـکـس . . . 
سـرش شلـــــوغ نـیـسـت ؛ 
هـمـﮧ چــیـــز ،
بـسـتـگـے بـﮧ " اولــویـت هــا " دارد . . .

خنده بازار



از پسردختر خاله ی 6 سالم میپرسم


 ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺭﻓﺘﯽ ﯾﺎ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ... ؟


میگه: ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ !

اینا گودزیلان بخدا 


 

ادامه مطلب ...

دل نوشته


خداوندا

مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی

حدیث درد فراق تو با تو بگذارم

وگرنه این چه نمازی بود که من باتو

نشسته روی به محراب و دل به بازارم . . . ؟

دیالوگ های ماندگار


حجت(شهاب حسینی):آخه شما خانم معلم این مملکت اید،خجالت نمیکشی،
برای چی برگشتی بش گفتی بابات مامانتو زده بچش اوفتاده!!!
معلم(مریلا زارعی):من کی همچین حرفی زدم؟!
حجت:خجالت نمی کشی بند کردی به نقاشی یه بچه چهار ساله بش میگی بابات مامانتو زده
 بچش
 اوفتاده،آخه این دلیله؟!
معلم:من اینجوری نگفتم
حجت:چرا تا چشمتون به ما میخوره فک میکنید از صبح تا شب داریم میزنیم تو سره زن و بچمون،
بابا به والله به قرآن ما هم مثه شما آدمیم!!


جدایی نادر از سیمین-اصغر فرهادی

دل نوشته


زندگی مثل اون قلعه ایه که تو ساحل با شن می سازیم

هرچقدر هم که قشنگ باشه …

هرچقدر هم که براش وقت گذاشته باشیم …

موقع برگشت نمی تونیم با خودمون ببریم ، باید همونجا بذاریمش و بریم..